۱۳۸۸ مرداد ۴, یکشنبه

ای خوش آن روزی که تخت جمشید بر پا داشتیم


ای خوش آن روزی که تخت جمشید بر پا داشتیم
در کنارش کوروش و داریوش و دارا داشتیم
ای خوش آن دوران باستانی میهنمان
که در این ایرانمان آزادگی ها داشتیم
هر کجای این هیاهوی و شکوه این خاک
بی نیازی ها و پنداری شکوفا داشتیم
هر کسی با هر نژاد در هر اندیشه ای
بی غم و بی رنج و درد چون آزادی ها داشتیم
بودند مردممان بی باک و بی پنداری پست
چون که ما ارتشی بالا بر و کوشا داشتیم
نیک گفتاری و نیک پنداری از آنها به جاست
که ز زرتشت و ز کوروش بس اوستا داشتیم
ولی افسوس که از این گوهر یکتا تاریخ
تنها چنگیست که در اینجا زنکیسا داشتیم
ما فقط می توانیم که بکشیم انتظار
تا رسیم به آن شکوه ها که در اینجا داشتیم
*****

۱۳۸۸ تیر ۲۸, یکشنبه

وقتی جلوی چشمه محبت گرفته میشود....


وقتی جلوی چشمه محبت گرفته میشود مرداب نفرت ایجاد میشود بیائید همدیگر را دوست بداریم آدمی که فقط دنیا را سفید و سیاه می بیند از زیبائی انسانها لذت نمی برد بیائید زیبائی ها را ببینیم انسانها مثل پولاد هستند با آتش و ضربه نابود نمی شوند آبدیده میشوند . از این فولاد آبدیده در آبادانی ایران بهره بریم نه آنکه از ایران فراریشان دهیم .وقتی نخواهی خوبی های مرا ببینی بدیهای خودت را نشانم میدهی اما میدانم که تو هم خوبیهائی داری منتظر خوبیهای تو بوده و هستم . من تو را دوست دارم حتی اگر تو خودت را دوست نداشته باشید و هرگز نمی خواهم گزندی و آزاری به تو برسد پس بیا و خودت و مرا دوست داشته باش با پول و پارتی و پر روئی نمی توان رضایت خدا را خرید اما با پهلوانی و پاکی و پارسائی می توان .غرور و تعصب و جهل و تقلید حلقه های زنجیری است که یک سر آن مظلوم را گرفتار کرده و سر دیگر آن ظالم را با تحری و دانائی و محبت وی توان این زنجیر را شکست .عاشق به قطب منفی مغناطیس عشق علاقه دارد تا جذب قطب مثبت محبوب شود تعداد این عشاق هر بیشتر باشد شدت انجذاب بیشتر است .هر عمل ما یک گره بر قالی زندگی ماست که با سایر گره ها در ارتباط است و اخلاق ما رنگ و جلوه این گره است پس بیائیم یک گره محکم از نخ مرغوب بر این قالی بزنیم و با اخلاقی الهی آنرا صد جلوه دهیم . خورشید اگر ما هم نخواهیم هر روز هم غروب دارد هم طلوع و پایان هر زمستان یک بهار دیگر است و بعد از هر جمعه یک شنبه لطف بفرمائید و خاتمیت را خاتمه دهید دریا یک سیستم است ورودی آن عاشق و جریان آن طوفان و بلایا و خروجی آن رضایت الهی است . اما می توان در دریای آرام هم به غواصی پرداخت و لولو و مرجان بدست آورد .من در مسیر جاده هستم و نیاز به روشنائی چراغ های متعدد دارم پس نگوئید به چراغ قبلی امیدوار باش و دیگر راه را باید در تاریکی بروی من میدانم محبوبم مرا در تاریکی رها نمی کند . فشار زیاد بر فنر و کشیدن زیاد کمان دست شما را خسته اما شتاب مرا زیاد می کند با آتش زیاد آب نابود نمی شود متصاعد می گردد. دیروز برای چشم دردم به چشم پزشک رفتم اما امروز برای گوش دردم مرا به چشم پزشک نفرست . کفش کودکی را هر چقدر وصله کنی دیگر اندازه جوان تنومند نخواهد شد .صاحب باغ برای اداره باغ خود نیاز به اجازه کارگر همسایه ندارد . آدم کر را می توان با ایما و اشاره حقیقت را نشانش داد اما آدمی که خود را به کری زده هی ادا در می آورد که منظورت را نمی فهمم .علم پیشرفت کرده چوپان دروغگر هم سایت زده و فریاد میزد گرگ گرگ, تهمت و افترا به یک نفر را در دادگستری رسیدگی می کنند تهمت و افترا به چند صد هزار نفر را به کجا باید لایحه داد ؟ گفته اند اگریک نفر را به ناحق بکشند کل دنیا را کشته اند بیش از بیست هزار مسلمان برای مولا و قائم خود به شهادت رسیدند نحوه محاسبه را چگونه خواهد بود؟ عدالت و انصاف از صفاتی است که باید آگهی مفقودی آنرا به جراید داد.انتظار دارید گلویم را فشار دهید اما فریاد نزنم و جالب است هر با فشار می گوئید لبخد بزن عزیز من وقتی ملکوت را انکار کنیم جای آدمها در جنگل است .دست خالی و فشار عالی و تهمت جاری و دروغ ساری تنها پناهم خدای باریقدرت استدلال و منطق و برهان پائین بیاید میزان فشار و تهمت و افترا و دروغ بالا می رود .وقتی دلیل مسلمان ماندن ترس از ارتداد است نه تحقیق و علم بر آن وای بر مسلمانی قربانی سنت الهی است خدایا همه اسماعیل توایم .در حدیث آمده اگر دیوانه ای گفت قائم آمده تحقیق کنید بابا ما سیصد هزار دیوانه بیائید تحقیق کنید
*****

۱۳۸۸ تیر ۲۲, دوشنبه

خدایا مرا مجرم بمیران




اگر جرم من اینست که حقایق را می گویم پس ای اهل عالم بدانید که من مجرمم!!
اگر جرم من اینست که انسانها را دوست دارم پس ای اهل عالم بدانید که من مجرمم!!
اگر جرم من اینست که عشق را برتر از نفرت می دانم پس ای اهل عالم بدانید که من مجرمم!!
اگر جرم من اینست که صداقت را برتر از دروغ می دانم پس ای اهل عالم بدانید که من مجرمم!!
گر جرم من اینست که نشر فرهنگ و اخلاق را بر بی فرهنگی و بی اخلاقی ترجیح میدهم پس ای اهل عالم بدانید که من مجرمم!!
اگر جرم من اینست که خدمت به عالم انسانی را بر خیانت بر عالم انسانی ترجیح می دهم پس ای اهل عالم بدانید که من مجرمم!!
اگر جرم من اینست که به وحدت ادیان قائلم و نه اختلاف ادیان پس ای اهل عالم بدانید که من مجرمم!!
اگر جرم من اینست که عزت را بر ذلت ترجیح می دهم پس ای اهل عالم بدانید که من مجرمم!!
اگر جرم من اینست که ....پس ای اهل عالم بدانید که من مجرمم!!

خدایا مرا مجرم بمیران!!!

عمری که صرف عشق نگردد بطالت است راهی که رو به دوست ندارد ضلالت است

من مجرم محبت و دوزخ فراق یار واه درون به صدق مقالم دلالت است

گر سر نهم به پای توعین سعادت است ورجان کنم فدای تو جای خجالت است

۱۳۸۸ تیر ۱۷, چهارشنبه

فریادهای خاموش بهائیان در صفحات تاریخ یک قرن و نیم اخیر ایران


فریادهای خاموش بهائیان در صفحات تاریخ یک قرن و نیم اخیر ایران

از یک قرن و نیم پیش به این طرف که دیانت بهائی در ایران ظاهر شده زندگی هر فرد بهائی در این کشور حماسه ای است از جانبازی، استقامت و پایداری در برابر نیروی های جهل، خرافات، واپسگرائی و خشونت. جزئیات این حماسه بزرگ را از زبان هر ایرانی بهائی که در هر نقطه‌ای از این سرزمین متولد شده و رشد و نمو یافته است می‌توان شنید. نکته قابل توجّه آنکه بهائیان علیرغم همۀ ستم‌های موحشی که در این مملکت بر آنها وارد شده است، این سرزمین را مقدّس می‌دانند و به این آب و خاک خالصانه عشق می‌ورزند و پیوسته به آیندۀ درخشان آن امیدوار بوده خواهان آبادانی و سربلندی آن هستند.

سرکوبگری دگراندیشان برای بهائیان واقعیتی است دیرینه که پی‌آمدهای آن تاریخشان را شکل داده است. صفحات تاریخ این آئین سراسر پر است از داستان‌های غم انگیز و اکثراً تکان دهنده‌ای از این ظلم و بیداد دیرینه که همگی مستند و مبتنی بر اسناد و شواهد تاریخی است. این وقایع از آزار و اذیّت بی‌امان بهائیان در همۀ نقاط این سرزمین حکایت دارد، از حمله به منازل و غارت اموال و ضرب و شتم بیرحمانۀ مردمی بی پناه و بی دفاع گرفته تا تحریک عناصر متعصّب در روستاها و حمله به کشاورزان بهائی و آنش زدن املاک و کشتزارهای آنان، حتی به بنحوی وحشیانه به آتش کشیدن دام‌ها و حیوانات اهلی متعلق به بهائیان و قتل و کشتارهای فجیعی که حتّی اطفال شیرخوار و کودکان خردسال و سالمندان ناتوان را نیز با بیرحمی و شقاوتی فوق تصور در بر گرفته است. با کمال تأسف باید اذعان نمود که دادخواهی‌ها و فریادهای عدالت طلبی این مردم همواره در جوّ سنگین و ارتجاعی حاکمیّت ظلم و بیداد بجائی نرسیده و در صفحات تاریخ یک قرن و نیم اخیر ایران خاموش مانده است.

هموطنان عزیزی که امروز شاهد ظلم و ستمی هستند که به ناروا بر ایران و ایرانی وارد می‌شود، شاید ندانند که بهائیان ایران دیرزمانی است در چنگ این نیروهای ظلم و ستم گرفتار هستند و این در حالی است که بهائیان مردمی هستند که بنا بر معتقداتشان ازحمل سلاح و توّسل به خشونت و حتی مشاجرۀ لفظی و توهین و اهانت به دیگران ولو دشمنان و قاتلان خود بکلی ممنوع هستند. جامعه‌ای که تنها سلاح و مقاومتش در مقابل هر ظلمی بر طبق باورهای معنوی‌اش فقظ محبّت خالص به همه انسان‌ها است، بیش از قرنی است که در معرض شدید ترین و دردناک تر ستم‌هائی که تاریخ بشری تا کنون رقم زده است قرار دارد. متأسفانه بواسطۀ تبلیغات و تهمت‌ها و افترائاتی که همان نیروی‌های سرکوبگر علیه این جامعه ستمدیده پیوسته عنوان نموده و می نمایند، اکثریّت ملت شریف ایران نیز از بیم اتّهامات ناروا، خود را از این وقایع بر کنار داشته و اگر حتّی گهگاه بلحاظ منافع خود به صف ظالمان و سرکوبگران نپیوسته‌اند، حداقل در مقابل این بیدادگری سکوت اختیار کرده و ناظری خاموش بوده‌اند.‌

امروزه که ابعاد این ظلم و ستم ناشی از تعصّبات جاهلیّه همۀ ملت شریف ایران را در بر گرفته است، روشنفکران خیراندیشان، مدافعان حقوق بشر، فرهیختگان و انسان‌های راستین و شرافتمند این سرزمین متوجّه شده‌ و می‌شوند که سالهای متمادی بر هموطنان بهائی آنان چه گذشته است و این جمع بی دفاع چه رنج‌ها دیده و چه مصائبی را متحمل شده و با همه این تضییقات همچنان با قلبی سرشار از محبّت نسبت به همۀ انسان‌ها و عشقی پایدار به ایران و ایرانی، در حاشیه جامعه ساکت و آرام و در عین حال با احترام کامل به قانون و مدنیّت و آمادگی همیشگی برای خدمت به مردم زیسته و دم بر نیاورده‌اند. شاید این بیداری و آگاهی بود که جمعی از ایرانیان شریف و فرهیخته را بر آن داشت تا به صدور نامۀ سرگشاده‌ای به جامعه بهائی تحت عنوان "ما شرمنده‌ایم" مبادرت نمایند. در واقع این بیانیه خود طنین و بازتاب پیام عدالت پروری و انساندوستی ایران باستان و صدای افتخار آفرین کورش کبیر، اولین پرچمدار حقوق بشر در جهان است که امروزه از سوی فرزندان خلفش به حمایت از عدل و داد و احترام به حقوق انسان صادر گردیده است.

امروز در مقابل فشار و اختناق و سرکوبی مردم آزادی خواه ایران که حدّاقل حقوق انسانی خود را مطالبه می‌کنند، ایرانیان آزاده و شرافتمند علیرغم حملات خشونت‌ آمیزی که متحمّل می‌شوند، تأکید بر مبارزۀ آرام و صلح دوستانه دارند و این خود نمایانگر آنست که در جهان امروز خشونت تا چه حدّ مردود و منفوراست. قدر مسّلم آنست که حرکت تاریخ بسوی بلوغ فکری بشریّت و تلطیف عواطف انسانی گرایش دارد و لازمۀ این حرکت صلح دوستی، عدالت جوئی، احترام به حقوق بشر و شرافت انسانی و ترویج همزیستی مسالمت آمیز همه انسان‌ها است. به این ترتیب ایدئولوژی‌هائی که بر نفرت و خشونت و انسان ستیزی و تکروی تکیه دارند اعتبار خود را از دست داده روز بروز بیشتر در انظار مردم جهان ناپسند و نامردمی شده در سطح بین المللی منزوی‌‌تر می‌گردند.

بهائیان همانگونه که اشارت رفت علیرغم همۀ ستم‌هائی که متحمّل می‌شوند، بنا بر اصول اعتقادی خود همواره به صلح و دوستی و آشتی و محبّت گرایش داشته، از خشونت و حمله و ضرب و شتم هر انسانی ولو دشمن خونخوار هموار ییزار و برکنار بوده‌اند. از اینرو موضع آنان در هر موقعیّتی مشخّص و معیّن است. آنها بر اثر تربیت اخلاقی خود از کودکی آموخته‌‌اند که از مرز این دشمنی‌‌ها و کینه توزی‌های انسان ستیز که ریشه در دوران بربریت و توّحش بشریت دارد بسی فراتر روند و با صبر و بردباری و ایمان کامل به خرد و بلوغ معنوی انسان، از روی محبّت و شفقت با همه مردمان سلوک نمایند. ذیلاً بیانی از حضرت عبدالبهاء، مثل اعلای آئین بهائی، در مورد چگونگی واکنش بهائیان در مقابل خشونت، نقل می‌گردد تا معلوم آید که روش و سلوک جامعه بهائی در قبال همۀ مصائبی که در طیّ سالیان دراز متحمّل گردیده چه بوده است:

"زخم ستمکاران را مرهم نهید و درد ظالمان را درمان شوید، اگر زهر دهند شهد دهید اگر شمشیر زنند شکر و شیر بخشید، اگر اهانت کنند اعانت نمائید، اگر لعنت نمایند رحمت جوئید، در نهایت مهربانی قیام نمائید و به اخلاق رحمانی معامله کنید و ابداً به کلمۀ رکیکی در حقشان زبان نیالائید." (گلزار تعالیم بهائی صفحۀ 475)

*****