۱۳۸۸ تیر ۱۷, چهارشنبه

فریادهای خاموش بهائیان در صفحات تاریخ یک قرن و نیم اخیر ایران


فریادهای خاموش بهائیان در صفحات تاریخ یک قرن و نیم اخیر ایران

از یک قرن و نیم پیش به این طرف که دیانت بهائی در ایران ظاهر شده زندگی هر فرد بهائی در این کشور حماسه ای است از جانبازی، استقامت و پایداری در برابر نیروی های جهل، خرافات، واپسگرائی و خشونت. جزئیات این حماسه بزرگ را از زبان هر ایرانی بهائی که در هر نقطه‌ای از این سرزمین متولد شده و رشد و نمو یافته است می‌توان شنید. نکته قابل توجّه آنکه بهائیان علیرغم همۀ ستم‌های موحشی که در این مملکت بر آنها وارد شده است، این سرزمین را مقدّس می‌دانند و به این آب و خاک خالصانه عشق می‌ورزند و پیوسته به آیندۀ درخشان آن امیدوار بوده خواهان آبادانی و سربلندی آن هستند.

سرکوبگری دگراندیشان برای بهائیان واقعیتی است دیرینه که پی‌آمدهای آن تاریخشان را شکل داده است. صفحات تاریخ این آئین سراسر پر است از داستان‌های غم انگیز و اکثراً تکان دهنده‌ای از این ظلم و بیداد دیرینه که همگی مستند و مبتنی بر اسناد و شواهد تاریخی است. این وقایع از آزار و اذیّت بی‌امان بهائیان در همۀ نقاط این سرزمین حکایت دارد، از حمله به منازل و غارت اموال و ضرب و شتم بیرحمانۀ مردمی بی پناه و بی دفاع گرفته تا تحریک عناصر متعصّب در روستاها و حمله به کشاورزان بهائی و آنش زدن املاک و کشتزارهای آنان، حتی به بنحوی وحشیانه به آتش کشیدن دام‌ها و حیوانات اهلی متعلق به بهائیان و قتل و کشتارهای فجیعی که حتّی اطفال شیرخوار و کودکان خردسال و سالمندان ناتوان را نیز با بیرحمی و شقاوتی فوق تصور در بر گرفته است. با کمال تأسف باید اذعان نمود که دادخواهی‌ها و فریادهای عدالت طلبی این مردم همواره در جوّ سنگین و ارتجاعی حاکمیّت ظلم و بیداد بجائی نرسیده و در صفحات تاریخ یک قرن و نیم اخیر ایران خاموش مانده است.

هموطنان عزیزی که امروز شاهد ظلم و ستمی هستند که به ناروا بر ایران و ایرانی وارد می‌شود، شاید ندانند که بهائیان ایران دیرزمانی است در چنگ این نیروهای ظلم و ستم گرفتار هستند و این در حالی است که بهائیان مردمی هستند که بنا بر معتقداتشان ازحمل سلاح و توّسل به خشونت و حتی مشاجرۀ لفظی و توهین و اهانت به دیگران ولو دشمنان و قاتلان خود بکلی ممنوع هستند. جامعه‌ای که تنها سلاح و مقاومتش در مقابل هر ظلمی بر طبق باورهای معنوی‌اش فقظ محبّت خالص به همه انسان‌ها است، بیش از قرنی است که در معرض شدید ترین و دردناک تر ستم‌هائی که تاریخ بشری تا کنون رقم زده است قرار دارد. متأسفانه بواسطۀ تبلیغات و تهمت‌ها و افترائاتی که همان نیروی‌های سرکوبگر علیه این جامعه ستمدیده پیوسته عنوان نموده و می نمایند، اکثریّت ملت شریف ایران نیز از بیم اتّهامات ناروا، خود را از این وقایع بر کنار داشته و اگر حتّی گهگاه بلحاظ منافع خود به صف ظالمان و سرکوبگران نپیوسته‌اند، حداقل در مقابل این بیدادگری سکوت اختیار کرده و ناظری خاموش بوده‌اند.‌

امروزه که ابعاد این ظلم و ستم ناشی از تعصّبات جاهلیّه همۀ ملت شریف ایران را در بر گرفته است، روشنفکران خیراندیشان، مدافعان حقوق بشر، فرهیختگان و انسان‌های راستین و شرافتمند این سرزمین متوجّه شده‌ و می‌شوند که سالهای متمادی بر هموطنان بهائی آنان چه گذشته است و این جمع بی دفاع چه رنج‌ها دیده و چه مصائبی را متحمل شده و با همه این تضییقات همچنان با قلبی سرشار از محبّت نسبت به همۀ انسان‌ها و عشقی پایدار به ایران و ایرانی، در حاشیه جامعه ساکت و آرام و در عین حال با احترام کامل به قانون و مدنیّت و آمادگی همیشگی برای خدمت به مردم زیسته و دم بر نیاورده‌اند. شاید این بیداری و آگاهی بود که جمعی از ایرانیان شریف و فرهیخته را بر آن داشت تا به صدور نامۀ سرگشاده‌ای به جامعه بهائی تحت عنوان "ما شرمنده‌ایم" مبادرت نمایند. در واقع این بیانیه خود طنین و بازتاب پیام عدالت پروری و انساندوستی ایران باستان و صدای افتخار آفرین کورش کبیر، اولین پرچمدار حقوق بشر در جهان است که امروزه از سوی فرزندان خلفش به حمایت از عدل و داد و احترام به حقوق انسان صادر گردیده است.

امروز در مقابل فشار و اختناق و سرکوبی مردم آزادی خواه ایران که حدّاقل حقوق انسانی خود را مطالبه می‌کنند، ایرانیان آزاده و شرافتمند علیرغم حملات خشونت‌ آمیزی که متحمّل می‌شوند، تأکید بر مبارزۀ آرام و صلح دوستانه دارند و این خود نمایانگر آنست که در جهان امروز خشونت تا چه حدّ مردود و منفوراست. قدر مسّلم آنست که حرکت تاریخ بسوی بلوغ فکری بشریّت و تلطیف عواطف انسانی گرایش دارد و لازمۀ این حرکت صلح دوستی، عدالت جوئی، احترام به حقوق بشر و شرافت انسانی و ترویج همزیستی مسالمت آمیز همه انسان‌ها است. به این ترتیب ایدئولوژی‌هائی که بر نفرت و خشونت و انسان ستیزی و تکروی تکیه دارند اعتبار خود را از دست داده روز بروز بیشتر در انظار مردم جهان ناپسند و نامردمی شده در سطح بین المللی منزوی‌‌تر می‌گردند.

بهائیان همانگونه که اشارت رفت علیرغم همۀ ستم‌هائی که متحمّل می‌شوند، بنا بر اصول اعتقادی خود همواره به صلح و دوستی و آشتی و محبّت گرایش داشته، از خشونت و حمله و ضرب و شتم هر انسانی ولو دشمن خونخوار هموار ییزار و برکنار بوده‌اند. از اینرو موضع آنان در هر موقعیّتی مشخّص و معیّن است. آنها بر اثر تربیت اخلاقی خود از کودکی آموخته‌‌اند که از مرز این دشمنی‌‌ها و کینه توزی‌های انسان ستیز که ریشه در دوران بربریت و توّحش بشریت دارد بسی فراتر روند و با صبر و بردباری و ایمان کامل به خرد و بلوغ معنوی انسان، از روی محبّت و شفقت با همه مردمان سلوک نمایند. ذیلاً بیانی از حضرت عبدالبهاء، مثل اعلای آئین بهائی، در مورد چگونگی واکنش بهائیان در مقابل خشونت، نقل می‌گردد تا معلوم آید که روش و سلوک جامعه بهائی در قبال همۀ مصائبی که در طیّ سالیان دراز متحمّل گردیده چه بوده است:

"زخم ستمکاران را مرهم نهید و درد ظالمان را درمان شوید، اگر زهر دهند شهد دهید اگر شمشیر زنند شکر و شیر بخشید، اگر اهانت کنند اعانت نمائید، اگر لعنت نمایند رحمت جوئید، در نهایت مهربانی قیام نمائید و به اخلاق رحمانی معامله کنید و ابداً به کلمۀ رکیکی در حقشان زبان نیالائید." (گلزار تعالیم بهائی صفحۀ 475)

*****

۱ نظر:

ناشناس گفت...

"زخم ستمکاران را مرهم نهید و درد ظالمان را درمان شوید، اگر زهر دهند شهد دهید اگر شمشیر زنند شکر و شیر بخشید، اگر اهانت کنند اعانت نمائید، اگر لعنت نمایند رحمت جوئید، در نهایت مهربانی قیام نمائید و به اخلاق رحمانی معامله کنید و ابداً به کلمۀ رکیکی در حقشان زبان نیالائید."